خلاصه کتاب:
از صدای برخورد سنگ به شیشه اتاقم بیدار شدم رفتم لب پنجره پرده رو کنار زدم. -وااایی باز این پت و مت اومدن پرده رو گذاشتم روی سرم پنجره رو باز کردم – دیونه ها اینجا چیکار میکنین سهیلا : تنبل خانم ، یه ساعته داریم سنگ میزنیم به پنجره مثل خرس قطبی خوابیدی، داداش بیچاره ات بیدار شده تو بیدار نشدی – ای واااای با سنگ زدین پنجره اتاق جواد؟ مریم: نه بابا از صدای پنجره اتاق تو بیدار شده. سهیلا: حالا زود باش بیا بریم دانشگاه. – شما برین ، من اول باید گندی که زدین و جمع کنم خودم میام…
خلاصه کتاب:
مادر امید، ونوس خانم برای پسرش دنبال یه دختر پاکه برای همین به روستا میره تا یه دختر مناسب پیدا کنه. از طرفی خانواده امید طرز فکر اروپایی دارن و عروسی که انتخاب کردن خجالتی و آروم. بعد از ازدواج اجباری آهو پدر و مادرش طلاق میگیرن، از نظر ونوس خانم آهو باعث ننگ خجالتشون میشه به پسرش میگه که از آهو طلاق بگیره و همه کارها انجام میشه اما دست آخر آهو تصمیم به خودکشی میگیره که دختری به اسم تارا نجاتش میده از آهوی ساده لوح و منزوی یه دختر جذاب و فوق العاده میسازه..
خلاصه کتاب:
داستان دختر و پسریه که به صلاحدید خانواده هاشون برای هم در نظر گرفته میشن و هر کدوم به خاطر شرایطی که دارن مجبور میشن که تن به این ازدواج بدن… ولی حضور شخص سومی باعث میشه مسیر زندگیشون ناهموار بشه…
خلاصه کتاب:
شایان خلافکار مغرورمون دیوانه وار عاشق خدمتکار شخصیش میشه… تو یه شب عصبانیه نمیفهمه داره چیکار میکنه و به ساحل دست درازی می کنه … پای کارش وایمسیته و هرجور شده ساحل رو به عقد خودش در میاره همون موقعس که میفهمه…
خلاصه کتاب:
دختری که داداشش برایه قتل یه نفر زندانه، مرده دوتا پسر داره دختره و داداشش و بچه های مرده هم بازی بچگی هستند. یکی از پسرا خارج هست یکی که اینجا هست رضایت نمیده داداشه از خارج میاد به شرطی که با دختره ازدواج کنه رضایت میده دختره هم دیابت داره …
خلاصه کتاب:
داستان خواننده ی پاپی به نام آران که در پوسته مغرور، سخت، محکم، صلابتی که به اندازه ی یک کوه دارد ولی در هسته نرم، لطیف، مهربان، عاشق پیشه، عشقی که از ۲۳سالگی در درون قلبش جای گرفته ولی کسی از آن خبر دار نیست و ۱۲سال از قدمت آن عشق میگذرد، عشقش رازیست بین او و خدایش و دوستی که همراه روز های دل تنگی اش بوده است، روجایی تنها که بعد از مرگ پدر و مادرش درعمارت بزرگ تیرداد پیروز که سه پسر سه قلو که نام هایشان آراز و آراد و آران هست که یک گروه موسیقی به نام آرا سه دارند زندگی می کند…
خلاصه کتاب:
خسته از صدای سرسام آور موسیقی، ظرفهای کثیف را به آشپزخانه بردم. دلم از بالا و پریدنهای مداوم مهمانها پیچ میخورد. از شیر آب لیوانی پر کردم و بیتوجه و به گرم یا سرد بودنش یکنفس سرکشیدم بلکه حالم را بهتر کند. خوبی؟ به سینک پشت سرم تکیه زدم و چشم بسته برای مرضیه که برخلاف من از این هیاهو لذت میبرد و هر ازگاهی دور از چشم دیگران قری هم به کمرش میداد سر بالا انداختم. ظرف شیرینی را مقابلم گرفت و خودش هم یکی برداشت. بخور، رنگتم پریده فکر کنم قندت افتاده.
خلاصه کتاب:
یک ماجرای واقعی از زندگی واقعی آرام دختری که به یه مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر می کرد تولده اما در واقع جاییه برای آشنایی افراد با تمایلات مختلف. حضور آرام تو این مهمونی باعث ورودش به دنیای رابطه های متفاوت آدم های متفاوت میشه. مردی وارد زندگی آرام میشه که خیلی براش خطرناکه اما درواقع تنها ناجی آرامه… سیاوش لواسانی… کسی که قراره زندگی آرامو زیر و رو کنه…
خلاصه کتاب:
داستان درباره ی دختری به اسم یگانه س که پدر و مادرش رو از دست داده و در خانه ای زندگی می کنه که پسر معتادی دارند. پسر تنها زندگی می کند و یگانه به درخواست مادر او که برایش زحمت زیادی کشیده قبول می کند پرستاری پسرش شهاب را به عهده بگیرد. کم کم با کمک دوست صمیمی اش سهند تلاش می کنند او را ترک دهند اما...
خلاصه کتاب:
من سیاوشم. سیاوشی که ازش تیمور ساختند… تیموری که وحشی نامیدند… تیموری که عزیزانم خنجر زدن بهم… تیموری که اطرافیانم مرا از خود طرد کردند… مرا تبدیل به یک لاشی بی همه چیز کردند… کاری کردند که شراب بشود درد درمانم… امّا من از یکی بیشتر از هرکسی کینه به دل دارم… او هم میمنت است… دختری که روزی عشقم بود… دختری که داغ نبودنش را بر دلم گذاشت… دختری که مثل همه مرا از خود راند… امّا ورق برگشت...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کاتیابوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.