خلاصه کتاب:
داستان در رابطه با سه تا برادره که وکیل پدرشون اطلاع میده که پدرشون ویلایی رو قبل از مرگش به نام این سه نفر کرده. با رفتن این سه برادر به ویلا و دیدن سه تا خواهر که آن ها هم ادعای مالکیت دارن داستان شروع میشه و….
خلاصه کتاب:
بهار همون شبی که می خواد صندوق رو باز کنه و بفهمه منظور مادرش از بیان اون حرف ها چی بوده ناگهان برق ها قطع میشه. رعد برق شدیدی می زنه. شدت باران زیاد بوده. بهار می ترسه. برای اولین بار از وقتی تنها شده می ترسه… میره بیرون که از همسایه شون کمک بگیره.. از صدای رعد وبرق وحشت داشته… ولی همین که قدم به داخل کوچه میذاره و جلوی خونه ی همسایه می ایسته… ناگهان دستی جلوی دهانش رو می گیره و.. بهار توسط کیارش به دبی فرستاده میشه . قراره به یکی از شیخ های پولدار عرب فروخته بشه…
خلاصه کتاب:
زمانی که پلیس موفق نمی شود پرونده قتل پدر صحرا را به سرانجام برساند،اشخاصی مجهول با مزاحمت های تلفنی و پیامک های مشکوک،باعث آزار و اذیت این دختر می شود…و درست زمانی که صحرا حس میکند به بن بست رسیده است و برای نجات جان خانواده اش هسچ چاره ای جز تسلیم شدن ندارد،پای مرد مرموزی به نام امیرسام پناهی هم با یک راز بزرگ به زندگی اش باز می شود.امیرسام با شخصیت مبهم و شغل ابهام آمیزی که دارد،سعی می کند اعتماد صحرا را به دست آورد…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کاتیابوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.