دانلود رمان به رسم ققنوس از مدیا_ر با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
این رمان در مورد دختری به اسم مدیا است که بورسیه لندن می گیره یک دوست صمیمی و داداشی به اسم ارشیا پیدا می کنه بعدها مدیا با پسر خاله ارشیا که اسمش آرشاویر آشنا میشه تا اینکه…
خلاصه رمان به رسم ققنوس
دورو برم تاریک تاریکه یادم نمیومد کجام، چراغ خواب پشت سرم رو روشن کردم، بازم همون کابوس، بازم همون اتفاقی که ۶ سال پیش ازش فرار کردم دوباره اومد تو خوابم، باز هم صحنه ی خیانتش، باز صداش، باز هم صدای اون دختری که باهاش بود، باز همون سرگیجه ها، هوا داشت روشن میشد، واقعا منظره ی فوق العاده ای بود طلوع خورشید اون هم وسط آسمون صاف و تمیز شهر برن (پایتخت کشور سوئیس) لبخندی به منظره رو بروم زدم، واقعا اتاقی که استاد رومنسی برام رزرو کرده بی نظیره.
نمیخوام دیگه به گذشته فکر کن هرچی که بود تموم شده، اونی که باخت من نبودم، من نه تنها نباختم بلکه خیلی چیزارو بدست آوردم. خیلی وقت بود حتی برای یه ثانیه هم به فکر اون اتفاق نیفتاده بودم، میتونم بگم بیشتر از دو سال میشه شاید بخاطر تصمیمات اخیرم خودم هم سر در گمم نمیدونم دارم چیکار می کنم، فکرم رفت به زمانی که تازه کارام درست شده بود و رفتم لندن… یادش به خیر! یک سال طول کشید تا از اون حالت افسردگی و فکر کردن به اتفاقی که برام افتاده بود بیام بیرون و اون عوضی رو از ذهنم پاک کنم.
فقط درس خوندم، خودم رو غرق دنیایی می کردم که متوجه اطرافم نباشم، با درسم از اون حالت اومدم بیرون، کسی چه میدونی شاید خواست خدا بود که تو رابطه ای که چهار سال به پاش نشستم اینجور شکست بخورم اون هم با همچین خیانتی! همون موقع تصمیم گرفتم و با تمام توانایی ام در بخونم، تحقیقات علمی انجام دادم، خودم رو درگیر کردم که بعد از یک سال با ثبت نام برای بورسیه تحصیلی جزء اولین نفرات شدم برای کالج سلطنتی لندن برای مقطع دکترا، حالم از همه مردا بهم می خورد…
