خلاصه کتاب:
تششعات کمرنگ اما زیبای خورشید کم کم در حال افول بود. جاده به نظر طولانی تر از همیشه و خلوت تر از همیشه به نظر می رسید. با بالا دادن آفتاب گیر که دیگه احتیاجی بهش نبود نگاهی به افق و غروب زیبای خورشید انداختم. دنده رو بالاتر بردم و پام رو روی پدال گاز بیشتر فشردم…
خلاصه کتاب:
سوفین یا فینی وایلد از پدر و مادرش یاد گرفته بود هر نفسی که میکشید یک گنج بود و باید به دنبال هر ماجراجویی برود که میتوانست پیدا کند. فینی این درس را وقتی پدر و مادرش در یک سانحه هواپیمایی جان خود را از دست دادند، به سختترین شکل ممکن یاد گرفت. ولی هیچ وقت آن درس را فراموش نمیکند. هنگامی که میفهمد یک دنیای موازی هست که هرکسی در آن یک دوقلو دارد، جادوگری را پیدا میکند که او را برای تجربه بزرگترین ماجراجویی عمرش به آن جا بفرستد…
خلاصه کتاب:
صدای دوبارهی آیفون که بلند میشود، ناچار مانتویم را تن میکشم و عجولانه روسریام را هم بدون نگاه کردن به آینه میبندم. با همان حس و حال مزخرفی که از روز پیش در وجودم، نمیدانم چرا! دارم عرض کوتاه حیاط را رد میکنم. نفس پری میکشم، هنوز در را درست و حسابی باز نکرده چشمانم جمع میشود، بوی معطر گلهای مریم در مشامم پر میشود. نگاهم فرصت بالا رفتن پیدا نمیکند…
خلاصه کتاب:
آراز رستگار، نوه خان زاده تبریز، یه پسر از یه خانواده متعصب و با اصل و نصب، برای یه انتقام به عنوان نفوذی پلیس توی مهمونی هایی که مرکز خلافه رفت و آمد داره و خودشو بین اونا جا زده…
خلاصه کتاب:
شیشه عمر داستان خورشید است که در سالن زیبایی کار می کند. او برای دیدن مهمان ناخوانده اش زود محل کارش را ترک می کند اما با خانه ای روبرو می شود که…
خلاصه کتاب:
داستان درمورد هوداد یه مرد مغرور و متفاوت ، مغرور بودن ایشون با همه آدم های مغرور فرق میکنه و متفاوت بودنش هم یه جور هیجانی… اون خواهان دختری پاک و کوچولو از سرزمین ما انسان هاست، و هیچ رمقه حاظر نیست دست بکشه ازش و براش حکم نفسش رو دار جوری که حد و وصفی نداره. هوداد در تلاش تا اون رو از خطراتی که از جانب مردمان سرزمینش دور نگه داره، تا به سن قانونی برسه و رسمی ببرش پیش خودش اما این وسط اتفاق هایی میوفته که باعث میشه سریع تر از موعد مقرر شده ببرش پیش خودش و…
خلاصه کتاب:
آیه دختری که بعد طلاق همراه پدر و مادرش زندگی میکنه. زندگیه معمولی رو میگذرونه و تا میتونه خودش رو با کار سرگرم میکنه. بزرگمهری که حتی بعد طلاق هم آیه رو اذیت میکنه و هر روز یه شرط جدید برا دیدن بچه ها میزاره. باید ببینیم کدومشون نداشتن اون یکی رو بیشتر توی زندگیش حس میکنه و پشیمون میشه. آیا باز بهم برمیگردن؟!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کاتیابوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.