خلاصه کتاب:
می دونی اولین باری که دیدمت از چیت خوشم اومد؟ قلبم لرزید ولی تند از روی صندلی برخاستم و سمت داخلی اورژانس رفتم. من با مادر و شوهرم فرق داشتم. من جا پای آن دو نمی گذاشتم! افسانه؟ افسانه کجا میری؟! وایسا! ایستادم و دست به سمت پرده ی آبی رنگی که مادر پشت آن خوابیده بود بردم که ناگهان بازویم از پشت کشیده شد و صورت متعجب و عصبی نوید مقابلم قرار گرفت. چته؟! چرا فرار می کنی؟!
خلاصه کتاب:
سید آرمین راد بازیگر و مدل معروف فرانسوی بعد از دوسال دوری به همراه دوست عکاسش بیخبر از خانواده وارد ایران میشه و وارد جمع خانوادهش میشه که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدن….خانواده ای که خیلیهاشون امیدی با آینده روشن آرمین نداشتن و …آرمین برگشته تا زندگی و آینده شو اینجا بسازه…
خلاصه کتاب:
آیه دختری که بعد طلاق همراه پدر و مادرش زندگی میکنه. زندگیه معمولی رو میگذرونه و تا میتونه خودش رو با کار سرگرم میکنه. بزرگمهری که حتی بعد طلاق هم آیه رو اذیت میکنه و هر روز یه شرط جدید برا دیدن بچه ها میزاره. باید ببینیم کدومشون نداشتن اون یکی رو بیشتر توی زندگیش حس میکنه و پشیمون میشه. آیا باز بهم برمیگردن؟!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کاتیابوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.