دانلود رمان چوب خط اوهام از نرگس عبدی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
تو یه خونوادۀ سنتی باشی، تو نامزدی حامله شی، بعد تازه طرف هم بذاره و بره. خیلی حرفهآ. کی میخواد جواب داداشی که رگ غیرتش باد کرده رو بده؟ بد باهام بازی کرد. میتونست ادامه نده، اما تا حامله کردن من پیش رفت و این شروع ماجرای ماست…
خلاصه رمان چوب خط اوهام
آدمیزاد آنجایی خانه خراب می شود که تمام جلال و جبروتش را به احساسش میبازد. آن وقت است که اکوسیستم زندگی اش دچار یک اختلال بزرگ می گردد. نفهمیدم چه شد به یک دگردیسی ای مبتلا گشتم که درونم انقلابی به پا کرد. من آدم رکب خوردن از احساس نبودم. مامان یقه کتم را چسبید و گوشه ای کشاندم. – عقدکنون که نبودی، می خواستی امشبم نمی اومدی. صاف ایستادم و دست مامان را نرم کنار زدم. – دوماد یکی دیگه س، تو حرص و جوش نیومدن منو می زنی؟ – بچه م یه داداش که بیشتر نداره. -تو عروسیش سنگ تموم میذارم. حالا این زن داداش ما کدوم یکیه؟ – دختری که سمت
راست سلیمه نشسته بود، اشاره نمود. – یاسر انقد خوش سلیقه بود و خبر نداشتیم؟ -پسندیدیش؟ – به چشم خواهری که خوب تیکه ایه! چرخاندن سرم مصادف شد با بیرون آمدن دختری از اتاق خواب . و این آغاز بدبختی و آشفتگی هایم بود . طوری محو تماشایش گشته بودم که دست در حال تکان مامان جلوی چشمم را با تاخیر دیدم. آستین پیراهنم را کشید. -چرا ماتت برده سردار؟ – این دختر کیه؟ رد نگاهم را گرفت . – خواهر زهرا. سوالی او را نگریستم. – زهرا؟ – پرتیا، نامزد یاسر رو میگم. آن شب نتوانستم به چشمانم بفهمانم این خیرگی برایم عاقبت خوشی ندارد . – آها، اسم خواهرش چیه؟
در حینی که به طرف مهمان ها می رفت، گفت : رویا… دو پاف از ادکلنم را به زیر گردن میزنم و شانه ای به موهایم میکشم. بدون ایجاد هیچ سر و صدای اضافه ای، از پله ها بالا می روم. بار دیگر دستی به موهایم می کشم و زنگ را میفشارم. زهرا با نگاهی مچ گیر برابرم ظاهر می گردد. عین چی بو می کشیا ! داشتیم زهرا خانم ؟ ابروی راستش را بالا می دهد. – ها؟ – قرمه سبزی، تنها تنها؟ لبخندش را پشت حرص نگاهش استتار می نماید. – که قرمه سبزی، آره؟ صورتش را میان انگشتانم می چلانم و داخل می شوم. محیا به حالت دو خود را به من می رساند و از پایم آویزان می گردد….