دانلود رمان کویر تشنه از مریم اولیایی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان درباره ی دختری به اسم مینا هستش که جدیدا با پسری به اسم عادل از یک خانواده ی ثروتمندی آشنا شده، عادل قصد داره که با مینا ازدواج کنه ولی مینا عادل رو فقط واسه دوستی میخواد و قصد ازدواج با اونو نداره، تا اینکه مینا پسر عموی عادل رو میبینه و عاشق اون میشه اما…
خلاصه رمان کویر تشنه
در آن دوران من شب ها با فکر حمید، پسر عمو حامد، خواب می رفتم. خیلی دوستش داشتم. بیست و سه سال بیشتر نداشت و در مغازه پدرش کار می کرد. وضعشان خیلی روبراه بود و فرش فروشی داشتند. حمید هم به من خیلی علاقه داشت. این عشق را از نگاهمان به هم تشخیص می دادیم، وگرنه هیچ وقت با هم صحبتی نکرده بودیم. اما آن شب آن آرامش خیال به هم ریخته بود و ترسی به آن شلاق میزد. از اینکه به عنوان عروس آن خانواده مورد پسند واقع شوم وحشت به جانم افتاده بود. آن شب خیلی خوب فهمیدم که مورد پسند رادش ها واقع شده ام، چرا که یک مثل قدیمی می گوید:
مادر را ببین دختر را بگیر. و آنها عاشق مادرم بودند. مادر من زن نمونه ایی بود و هست. و خوب من از مادرم زیباتر بودم. چشم هایم چشم های هر بیننده ای را روی صورتم میخکوب می کرد. اما من فقط و فقط طالب نگاه حمید بودم. دو هفته بعد به منزل آنها دعوت شدیم. و واقعا چه منزلی! خوب دیگر، آنها که برای مردم واحد روی واحد می ساختند، برای خودشان معلوم است چه ساخته بودند. وقت نهار بساط جوجه کباب و کباب کوبیده در حیاط زیبای منزلشان پهن شد و آن روز بهاری در حیاط با صفای میزبان مهربانمان، با آن غذاهای رنگارنگ و خوشمزه خیلی زیباتر سپری شد. بعد از نهار صحبت
از این در و آن در شد. گه گاه از نگاه های عاشقانه عادل اعصابم به هم میریخت و بیشتر دلتنگ حمید میشدم. در دلم به مهناز غبطه می خوردم که به بهانه درس خواندن به اتاق رفته بود. نصرت خانم گفت: عادل جون، یه برنامه ای واسه مینا جون بریز که حوصله اش سر نره مادر. از جمله خانم رادش خیلی خنده ام گرفت. واقعا جلوی خودم را گرفتم تا نخندم. عادل بیچاره هم که انگار بدتر از من از خنده خودداری می کرد، با رودربایستی گفت: بله، حتما. مینا خانم، اهل بازی هستین که؟ -بدم نمیاد. -با شطرنج موافقین؟ -کمی بلدم. عادل از علی خواست شطرنج را از درون منزل بیاورد. با خودم عهد کردم….