دانلود رمان زنان زیرک از شری آرگون با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کتابی روانشناسانه درباره روابط زن و مرد، نوشته شری آرگو است که به جای تکیه بر تصویری رؤیایی و ایدهآلیستی از روابط دو جنس مخالف، تصویری واقعگرایانه از طرز فکر و خواستههای مردان و رفتارهای درست یا نادرست زنان به ما ارائه میدهد و باوجود تعداد اندک نکاتی که با فرهنگ ما همخوانی ندارند، پر است از نکات آموزنده و جالبی که میتوانند در زندگی هر روزه به کار بیایند. نهتنها در برخورد با مردان، که در همه جا، این کتاب به زنها کمک میکند که از گفتن واژه «نه» نهراسند و اجازه ندهند کسی از سادگی یا مهربانی آنها بهره نادرستی ببرد.
خلاصه رمان زنان زیرک
هنگامی که غر می زنید، این شمایید که تبدیل به «مشکل» می شوید و او شما را، با خاموش کردن صدایتان حل می کند. اما وقتی غر نمی زنید، او مشکل را حل می کند. هنگامی که مشکلی وجود داشته باشد ، مردها عاشق این هستند که آن را حل ( بخوانید: درست ، تعمیر ) کنند، با غر زدن، شما کاری می کنید که انگار مشکل در وجود شماست. اگر می خواهید او وسیله ای را در خانه درست کند و او این کار را پشت گوش می اندازد، خیلی عادی بگویید که درست کردن آن را به برادرتان یا برادر خودش واگذار می کنید. مردها متنفرند از اینکه مرد دیگری چیزی را برایشان درست کند. بحث تمامیت
ارضی است، انگار که مرد دیگری تهدید به گرفتن خاک آن ها کرده باشد. اگر چند بار از او خواهش کرده اید که کاری را انجام دهد و او انجام نمی دهد، بگویید: «عزیزم ایرادی ندارد، دیگر لازم نیست تو انجامش بدهی، دوستم گفته همسرش می آید و آن را انجام می دهد » در این صورت کاری که می خواهید انجام می شود. دقیقا همان موقع. دوست من لوسی متوجه شده بود که از هر راهی که از همسرش می خواهد برایش کاری را انجام دهد یا به او کمک کند، او کم توجهی کرده و سرباز می زند. برای مثال او همیشه از همسرش می خواست که وقتی از خرید خوار و بار برمی گردد. در جابه جایی مواد
غذایی به او کمک کند. اما او همواره مشغول انجام کاری بود و می گفت: « یک دقیقه صبر کن » . یک دقیقه بعد لوسی می گفت: « مواد غذایی خراب می شود » و همین طور برای خودش ادامه می داد: « مواد غذایی خراب می شود ، اگر می خواهی بروی همین حالا برو ». هرگاه لوسی به خرید می رفت، این موضوع تبدیل به جنگ قدرت می شد. سپس لوسی کمک خواستن از او را متوقف کرد و متوجه شد که هر بار از خرید بر می گردد، شوهرش از او می پرسد کمک می خواهد یا نه و او پاسخ می دهد: « نه عزیزم ، خودم از پسش بر می آیم »، ناگهان همسرش پیش از او بیرون است تا بسته ها را به داخل بیاورد…