دانلود رمان قرار ما زیر درخت توت از الف_قیصری با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان از انجا آغاز میشود که خانه قدسی خانم را برای ساختوساز تخریب میکنند. هنگام تخریب خانه، به ریشههای قطور درخت توتی میرسند که از گذشته به جا ماندهاست. هنگام بیرون کشیدن ریشهها که مجاور دیوار خانه همسایه است، دیوار خراب شده و بدتر از آن، از میان ریشهها، استخوانهای یک انسان پیدا میشود. سها، مستاجر جوان خانه همسایه، خواسته و ناخواسته پا به ماجرایی میگذارد که او را به قتلی در سالیان دور وصل میکند…
خلاصه رمان قرار ما زیر درخت توت
چمدان کوچکش را از زیر تخت بیرون کشید. درش را باز کرد و شروع کرد به جادادن کاغذها و کتاب هایش در چمدان. بیشتر از لباس و تجهیزاتی این چنینی، داخل چمدانش همیشه پر بود از کتاب و کاغذ تحقیق هایش. نفسی کلافه کشید و چمدان سنگین را صاف کرد. مجبور بود زودتر از موعد به خانه بازگردد و این را مدیون صبورا بود. بودن با عمه خانمش را دوست داشت ولی خانواده ی او را دوست نداشت. چند شب دیگر یلدا بود و می دانست دیر یا زود سروکله ی معین پیدا می شود. از فکر دیدن دوباره ی مردک چشم چران، حالش بد شد.
قد صاف کرد و ایستاد. برای ربع ساعت دیگر ماشین خبر کرده بود و وقت داشت به عمه اطلاع داده و از خانه برود. نگاهش داخل اتاق کوچکش گشت و آهی از سر حسرت کشید. به این خانه و اتاق هیچ دلبستگی ای نداشت. به هیچ کجا دلبستگی نداشت. فکرش را اصلاح کرد به جز اتاق کوچک کارش در دانشگاه. روی تختش ملافه ی سفیدی کشید و آن را صاف کرد. نگاهش را سر داد روی کتابخانه ی کوچکش. روز اول چقدر به خاطر کتابخانه ذوق کرده بود و حالا بعد از گذر سال ها، دیدن کتابخانه هم شادش نمی کرد.
روی کتاب ها که بیشترشان تاریخی بودند دست کشید. روی سر عروسک کوچک فنری اش کوبید و فنرهایش را به حرکت وا داشت. رو به روی آینه ی کوچک اتاقش ایستاد و یقه ی ایستاده ی بافتش را مرتب کرد. موهای نسبتاً بلندش را گوجه کرد و بالای سرش برد. کرم زد و لب های همیشه خشکش را چرب کرد. دیگر داخل اتاق کاری نداشت. کیف لپتاپش را برداشت. پالتواش را روی دست انداخت و شالش را روی موهایش مرتب کرد. پشت در اتاق عمه ایستاد. چمدان را به دیوار تکیه داد و پالتو را روی آن گذاشت. تقه ی آرامی به در زد و منتظر ماند….