خلاصه کتاب:
قصه از یه جمع پسرونه ی باحال شروع میشه، و زندگی جذاب تک تک شون روایت میشه. مردی به اسم سورن که زندگیش به وسیله ی خواستگار سابق همسرش نبات به بدترین شکل ممکن تباه میشه و…
خلاصه کتاب:
یزدان و سروین برای پیدا کردن کسی که همسر سابق یزدان رو کشته و باعث شده علی نامزد سروین به زندان بیفته، با هم دیگه همدست میشن و به دنبال قاتل می گردن. یزدان می خواد انتقام مرگ زنش رو بگیره و سروین می خواد نامزدش رو از زندان نجات بده اما این دونفر نمی دونن که با قدم گذشتن در این راه، چه اتفاقای خطرناک و البته هیجان انگیزی قراره واسشون پیش بیاد…
خلاصه کتاب:
دختر شر و شیطون سرخوشی که توی یه گراند هتل بزرگ کار میکنه لامصب زبونش هم از بس درازه تشبیه رفیقاش به اتوبان تهران قم تشبیهش کردن حالا از شانسش در حالی که داره کار میکنه و میرقصه با آهنگ جوادی به صاحب جدید هتل که بسیارغ جدی و خشک هست برخورد میکنه و با چرخ سفارشات زیرش میگیره باید ببینیم که معین صاحب جدید هتل میتونه با زبون دراز جانا کنار بیاد یا دستور میده شبونه تو خواب خفش کنن…
خلاصه کتاب:
فیروزه دختر عمه ای داره به اسم سپید که ۱۵ سالشه، سپید تو بچگی مادرشو از دست میده و باباش یه مدت گموگور میشه و سپید یه مدت پیش فیروزه که اونموقع ۸سالش بوده زندگی میکنه واسه همین خیلی دوسش داره سپید که در جریان رابطه میعاد و فیروزس با بچه بازی و حسادت رابطه اینا که داشت دوباره جون میگرفتو به گند میکشه جوری که همه تو لجنه کاراش فرو میرن…
خلاصه کتاب:
روشن پاکمهر، یه وکیل پایه یک دادگستریه که برای نجات باباش از زندان، به یزدان فرخزاد نزدیک میشه تا مدرک جور کنه چون معتقده یزدان تو زندانی شدن باباش نقش داره… و یزدان با دیدن زیبایی چهره و هیکل خوبِ روشن، بهش جذب میشه و جای کشتنش، بهش پیشنهاد صیغه نود و نه ساله میده… روشن چارهای جز قبول این پیشنهاد نداره اما… دخترِ تخصِ این رمان خون به دلِ یزدان میکنه و همهی نقشههاش رو نقش بر آب میکنه تا جایی که یزدان مجبور میشه …
خلاصه کتاب:
رمان همونطور که از اسمش پیداست، روایت کننده ی زندگی دختری به اسم “پروانه، است. پروانه ی من، برگرفته شده از سرگذشت های واقعی و زندگی های تلخ و شیرینی که توی جامعه ی ما، همیشه در جریانه!
خلاصه کتاب:
هرگز فراموش نمی کنم هفت ساله بودم که در یک غروب دلگیز پاییزی مادرم با چادر چیت گلدار و چمدانی زهوار در رفته در حالی که گریه امانش را بریده بود و با گوشه چادر رنگ و رو رفته اش اشک هایش را پاک می کرد، دستم را گرفته بود و رو به مادربزرگ که از پنجره چوبی خانه آجری با تحقیر و چشمانی بی فروغ با چارقد سفیدی که طبق عادتش بیخ گلویش با سنجاقی سفت بسته بود، گفت…
خلاصه کتاب:
سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوبارهی خانوادهاش تلاش میکنه. با پیشنهاد وسوسهانگیزی از طرف یک شرکت، نمیتونه مقاومت کنه و بعد متوجه میشه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت میکنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون میده. نه یک جنتلمن نه یک مرد قانونمند…
خلاصه کتاب:
اولین باری که پول دادم تا در کلوب ویر ببینمش نمیدونستم دانشجوی منه. وقتی وارد کلاسم شد و لبخند سال اولیش رو دیدم می دونستم دیگه نباید به اون کلاب برم و از نگاه کردن بهش دست بکشم. اما نمی تونستم نرم کوچکترین چیز دربارش باعث میشد بیشتر بخوامش و وقتی فهمیدم اون هم منو میخواد وسوسه اش غیر قابل کنترل بود…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کاتیابوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.