خلاصه کتاب:
در مورد دختر و پسری هست که دختره میگه تحت هیچ شرایطی عاشق نمیشه و پسره کاری میکنه که دختره را عاشق خودش میکنه و یادم نیست که ازدواج میکنن یا صیغه میشن ماه عسل چند روزه هم میرن و دختره عاشق پسره میشه… پسره شرکت داشته بعد از ماه عسل… دختره میفهمه حامله هست از راه ازمایشگاه میره شرکت پسره تا خبر بارداریش را بگه که پسره را کنار دوست دخترش میبینه و اون ها با نیش و کنایه به دختره میگن همه این محبت ها و حرف های عشقی که پسره گفته واسه این بوده که…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کاتیابوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.