دانلود رمان برمودا از مهسا حسینی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
طنین دختر مستقل و خود ساخته ای که تو رابطه ی اشتباهی قرار میگیره و مجبور میشه بارِ اشتباهی که کرده رو به دوش بکشه و مسئولیت پذیر باشه، این بین وقتی از خانواده طرد میشه. دوست صمیمیش اهورا به دادش میرسه و داستان از جایی شروع میشه که به ناچار مجبور میشه با اهورا زندگی کنه و…
خلاصه رمان برمودا
صدای زنگ در قطع نمیشد. بالشت را روی سرش گذاشت تا شاید بتواند کمی بیشتر بخوابد. اما باز هم نتوانست بالاخره تصمیم گرفت از جا بلند شود. در همان حال که به سمت در میرفت غر زد: – بله؟ بله؟! صدایی از پشت در نمی آمد. اهورا با بالا تنه ی برهنه و شلواری که به پا داشت در را باز کرد. یکی از پلک هایش را به زحمت نیمه باز نگه داشته بود. – معلومه کجایی؟ یک ساعته دارم در میزنم. لیلی بدون تعارف پسرش را کنار زد و وارد خانه شد. اهورا در را رها کرد تا بسته شود. همانطور که دنبال مادرش میرفت گفت: – ساعت چنده؟ لیلی کیفش را روی میز گذاشت و روسری کرم رنگش را از سر در
آورد و مرتب گوشه ای گذاشت. مشغول باز کردن دکمه های مانتویش بود که جواب داد: – از ۱۰ گذشته. مگه نمیخوای بری شرکت؟ اهورا دستی به موهای آشفته اش کشید. – یه ساعت دیگه میرم. میخوام بخوابم. به سمت اتاقش میرفت که لیلی به حرف آمد: – الان برات صبحانه آماده میکنم، برو یه دوش بگیر خواب از سرت بپره ! – هنوزم خوابم میاد. لیلی با همان نفوذی که روی همه داشت نگاهی به پسرش کرد: – برای همین گفتم دوش بگیر. برو عزیز دلم. مگر میتوانست در مقابل حرف مادرش مقاومت کند؟ بیخود نبود که پدرش آنقدر برای این زن ارزش قائل بود. جان و دلش بود و لیلی! اصلا اگر لیلی نبود
انگار که نمیتوانست نفس بکشد. نبض زندگی اش بود! اهورا دوش گرفت و برگشت، لیلی لبخندی به صورت پسرش زد: – عافیت باشه. اهورا سر تکان داد و روی صندلی مقابل کانتر نشست. هر چه که اراده می کرد روی کانتر چیده شده بود. لیلی با خیال راحت مقابل اهورا نشست: – تو فکر بودم که به تغییر دکوراسیون به خونه ات بدیم. احساس یکنواختی میکنم، یه فکری واسه دیوارا میکنیم و بعد به ست جدید مبلمان میخریم. اون اتاقتم که خالی مونده یه فکرایی براش دارم.نظرت چیه عسلم؟ اهورا سرش را بالا آورد. برای آن ساعت از روز زیاد از حد انرژی داشت. حتی نتوانسته بود حرف هایش را آنالیز کند!