دانلود رمان زنانگی از فروغ خوانساری با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
دختری به اسم ترانس که به خاطر وابستگی عاطفی، که به بچه همسر اول، شوهر قمار باز و خائن و بی غیرتش پیدا کرده مجبوره باهاش زندگی کنه و زیر بار هر خفتی بره چون میترسه با طلاق گرفتن دیگه اون بچه رو نبینه….
خلاصه رمان زنانگی
رادین: وارد خونه ک شدم ساعت از ۱۲ گزشته بود یه خونه ویلایی ۵۰۰ متری بود با حیاط پر از درخت و گل و درخت های البالو گیلاس و سیب ک تو تابستون شبیه ی باغ میشد، بعد فوت پدر بزرگ من پیش مادر جون زندگی می کردم من فقط ی دایی و خاله داشتم با دو تا عمو عموهام آمریکا بودن مادرم و داییمو و خاله م کانادا و من بخاطر مادر جون هیچ وقت از ایران نرفتم مادر جونو خیلی دوس داشتم تو دستای مادر جون بزرگ شدم با لالایی شبانه ش با نوازششاش جونم ب جونش بسته بود وقتی فقط ۴ سالم بود مادرم منو پیش مادر جون میزاشت با دوستاش میرفت خوش گزرونی.
مسافرت های یکی دوماه و مادر جون منو با آغوش باز قبول می کرد نمیزاشت درد دوری مادرمو احساس کنم کم کم ک بزرگ بزرگ تر شدم دیگه مادر جونو مامان صدا می کردم، بغض ک می کردم سرمو میزاشتم رو دستاش زانوهاش تو بغلش مرهم زخمام شده بود لبخندش ارومم می کرد اشکش دیونم،، با اینکه خودم چند تا خونه بزرگ داشتم اما چون مادر جون از این خونه دل نمی کند منم مجبور بودم پیشش زندگی کنم. در ک باز کردمم شهین خدمتکار خونه سمتم اومد. شهین:سلام آقا. رادین:سلام مادر کجاست؟ خوابیدن؟ شهین: نه آقا شامشونو نخوردن منتظر موندن شما بیاین تو اتاقشونن الآن آماده میکنم میارم.
رادین: اوکی بیار بالا. شهین: چشم آقا. رادین: رفتم طبقه بالا بعد رفتن سمت سرویس شستن صورتمو دهنم نمیخاستم مادر جون بفهمه من کارای زشت میکنم. رفتم سمت اتاقش چند تقه به در زدمو از پشت در با مهربونی: بیا تو رادین جان پسرم. با خنده وارد اتاق شدم. رادین: آخه از کجا میدونی منم قربونت برم، سلام به مهربونترین مامان دنیا خوبی؟رفتم سمتشو بغلش کردم دست کشیدم تو موهای شرابیش که تار موهای سفیدش مشخص بود دستاشو بوسیدم. _خسته نباشید گل پسرمم کجا بودی دیر اومدی؟ رادین: الهی قربونت برم فک کردم خوابی ب شهین زنگ زدم بگه بهتون دارم میام با سروش بودم….